شلّاق روزگار تنم را کبود کرد آتش کشید زندگیاَم را و دود کرد از نو شروع کرد دلم، راهِ رفته را عادت به وضعِ تازه _که حقّش نبود_کرد امّا دوباره قسمتِ من حرفِ خام شد هر بار، عشق در عملش دیر و زود کرد گفتم که دل به شعر دهم بعد از آن و حیف بازارِ شاعرانگیاَم هم رکود کرد خیری نشد نصیبم از این جَمعیت، ولی هر کس به من رسید چه رندانه سود کرد! شد موجبِ سقوطم و در انتها خودش با نردبانِ من به بلندا صعود کرد #زهرا_موسی_پور_فومنی منبع
درباره این سایت